کاریکاتوری از انتخابات به سبک آمریکایی
میشل اوبامای اسلامی!
آذر ماجدی

 

این دور از "انتخابات" ریاست جمهوری تناقضات موجود در جامعه ایران را به شکلی بسیار کمیک به نمایش گذاشته است. ناخوانی روندهای اجتماعی – سیاسی و فرهنگی جامعه با بختک حکومتی که "حجاب  اختناق" بر جامعه کشیده است و تنش دائمی میان جنبش های اجتماعی که خواهان مناسبات برابر تر، مدرن تر و آزادتر اند با نظامی که مدرنیسم را در ابزار سرکوب و چاپیدن اتخاذ کرده و با ایدئولوژی عهد عتیق درهم آمیخته است، یک واقعیت انکار ناپذیر و عیان این جامعه است. بارزترین تناقض اجتماعی – فرهنگی میان قوانین و سنن عهد عتیق  اسلامی در مورد زنان و جنبش توده ای آزادی زن نمایان میشود. تضاد میان تصویر اسلامی رسمی زن و سیمای دوفاکتوی زن در جامعه بسیار گویا است.

وزنه این تضاد آنچنان بر پای رژیم اسلامی سنگینی میکند که کاندیداهای باصطلاح اصلاح طلب میکوشند از آن به نفع خود بهره جویند. زنان کاندیدا ها به کمپین شوهران پیوسته اند. این مساله یک ویژگی جدید به مضحکه انتخابات بخشیده است، به آن در آن واحد بعدی کمدی – تراژیک داده است. دیدن این زنان محجبه در کنار شوهران، بخصوص کوپل موسوی- رهنورد انسان را بیاد فیلم های برادران مارکس میاندازد. این بعد فرح بخش و نمکین ماجرا است. جنبه تراژیک، اما، شور و هیجان و خلسه ای است که کل دار و دسته کاسه لیس "اصلاح طلب" اسلامی به آن دچار شده است. عکس حاج آقا موسوی که یواشکی دست زهرا خانم را در دست گرفته به دنیا مخابره شده است. روزنامه لوموند فرانسه در صفحه اول تیتر میزند: "همسران در انتخابات ریاست جمهوری" و با اشتیاق از اینکه آقای کاندید دست زنش را در روی سن بدست گرفته است مینویسد. اپوزیسیون پرو رژیم خارج کشور با ذوق زدگی در مورد این همسران مینویسد. جناح دو خردادی جنبش حقوق زن در ایران بدنبال اعلام کمپین "همگرایی" بخشی به فاطمه خانم کروبی و بخشی دیگر به زهرا خانم رهنورد چشم امید بسته اند .

و این آن تناقض دردناک جامعه ایران است. یک جنبش وسیع و توده ای برای آزادی زن در گوشه و کنار جامعه در تحرک و تقلا است و دائما در حالت امید و استیصال دست و پا میزند، آنگاه این دلقکان آدمکش که در کشتار و سرکوب یک جامعه چند ده میلیونی نقش مستقیم داشته اند، به یمن ترور و سرکوب نظام اسلامی شان، امید و خواست های این جنبش را به سخره میگیرند. و تراژیک تر اینست که مشتی کاسه لیس ملی – اسلامی برای آنها کف میزنند و هورا میکشند و میکوشند این مضحکه را باسم "رفرم" به خورد مردم و افکار عمومی بین المللی دهند .

میخواهند زهرا رهنورد را به سبک آمریکایی بعنوان "بانوی اول" بخورد مردمی دهند که حالشان از سنن متعفن عهد عتیق اسلامی بهم میخورد. نسل جوان و زنان را هدف گرفته اند. به جوانانی که بخاطر حجاب، نوع لباس، اندازه آستین، مدل مو و حرف زدن با جنس مخالف سرکوب و تحقیر و شکنجه میشوند، گفته میشود رئیس جمهوری که دست زن محجبه اش را در دست میگیرد نسبت به رئیس جمهوری که زنش در اندرونی پنهان است و یا وقتی بیرون میاید دو متر پشت سر آقا حرکت میکند، "یک رفرم است ."

وای بر ما که امیال مان، خواست هایمان و اهدافمان را این چنین خرد و ناچیز و بی ارزش میکنند! فن مهندسی افکار عمومی دارد با تمام قوا بکار گرفته میشود تا از هیچ و پوچ، اصلاح طلب بسازند. موسوی نه تنها نخست وزیر خط امامی تاریک ترین دوره حکومت این نظام کشتار بوده است، نه تنها در دوران نخست وزیری اش این رژیم هزاران جوان کمونیست، مخالف و مجاهد را ظرف چند دقیقه اعدام کرده است، نه تنها تحت زعامت ایشان هزاران نفر از جوانان این مملکت در جنگی که بخاطر تداوم حکومت اسلامی لازم شده بود، کشته و معلول شده اند، اکنون هم یک وفادار دو آتشه رژیم اسلامی است. او نه تنها ازگذشته مملو از قتل و جنایت اش بخشش نمیخواهد، به آن افتخار میکند. جالب اینجاست که موسوی هیچ وعده ای هم نمیدهد. چند جمله کلی بی محتوا مثل "آزادی بیشتر" یا قول به بازبینی قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان این مفلوکان را این چنین به وجد آورده است. ایشان وعده داده است که "برای الحاق به کنوانسیون رفع تبعیض از زنان با رعایت مقتضیات فرهنگی و مذهبی" "تلاش" خواهد کرد .

فقط در جامعه ای که زیر یک سرکوب خونین و خشن قرار دارد، جامعه ای که حاکمان، ایدئولوژی و فرهنگی متعفن و عقب مانده را بر جامعه تحمیل میکنند، موسوی ها میتوانند جولان دهند. این کاسه لیسان ملی – اسلامی با اصلاح طلب خواندن موسوی و کروبی فقط عمق عقب ماندگی و ارتجاع خود را به نمایش میگذارند. یک محاسبه ساده سرانگشتی تعلق سیاسی – اجتماعی این جریانات را آشکار میکند. اگر موسوی رفرمیست است، اگر موسوی به امید اینها بدل شده است، آنگاه تشخیص ایده آل های آنها و میزان آزادیخواهی آنها کار ساده ای است. همه شان مرتجع و ضد آزادی اند .

زهرا رهنورد میکوشد مدل اسلامی میشل اوباما شود. تا آنجا که به جنبش آزادی زن برمیگرد اصل آمریکایی اش هم چنگی به دل نمیزند، اما مدل محجبه اسلامی آن دیگر دلقکی مرتجع بیش نیست. زهرا خانم رهنورد از آن روز قدرت یابی این رژیم یکی از مهره های اصلی خدمتگذار آن بوده و بمدت سی سال از مواهب بی حد و حصر طبقه حاکمه این نظام بهره مند شده است. ایشان فقط همسر نخست وزیر  نبوده است، خود نقش اساسی در حفظ و گسترش این نظام و بویژه بیحقوقی زن و ایدئولوژی زن ستیز اسلام داشته است. ایشان را باید بقول یکی از فعالین جنبش زن در ایران نه "بانوی اول" که "حاج خانم اول" نامید. به جریانات کاسه لیس ملی – اسلامی نیز باید گفت، بساط تان را جمع کنید. خدا روزی تان را جای دیگر حواله کند. دست از سر مردم و امیال آزادیخواهانه و برابری طلبانه آنها بردارید. کار شرافتمندانه تری پیدا کنید . *